اولین چیزی که تو طلسم نظرمو جلب کرد، معرفی و توضیحات خوب بازی بود، که بازیکن رو در جریان بازی قرار میده. یعنی شما میدونید که با چی طرفید، قراره چیکار کنید، و حتی قراره چیکار نکنید. کاری که تو خیلی از بازیهای معمایی مشابه دیده نمیشه. تو خیلی از بازیهای مشابه، یه مشت کاغذ و مدارک و اینا میندازن جلوت، و هیچ توضیح و راهنمایی هم توش وجود نداره. حتی من توی یه بازیای دیدم که جواب هم وجود نداشت که آدم تطبیق بده که معماها رو درست حل کرده یا نه! اللهُ اَعلم؛ شاید من خوب دقت نکردهم و برگهٔ جواب رو ندیدهم!
یه نمونه از اینکه چرا توضیحات این بازی خوبه:
مثلاً من تو حل معماها، همیشه به در و دیوار و چپ و راست همهچیز دقت میکنم، ولی طلسم همون اول به شما میگه بیخود نمیخواد دنبال زیربغل مار بگردی؛ چرا این کارو میکنه؟ چون هدفش اینه که شما تو داستان بازی غوطهور بشید و حل معماها و راز بازی رو، از طریق غرقشدن تو داستان بازی انجام بدید.
حالا اینکه تو در و دیوار و اینا دنبال چیزمیز باشی، مدل جالبیهها، ولی منظورم این بود که وقتی هدف این بازی چیزِ دیگهست، قشنگ از همون اول اومده گفته که آقا جان یا خانوم جان، دنبال این چیزا نگرد؛ بهجاش برو دنبال داستان، که این بازی اساسش، معماهاش و اتفاقاتش توی داستان بازیه.
الحق هم که داستانپردازیش فوقالعادهست! من غرق داستان شده بودم و چون اصولاً با خوندن یه داستان، تصویرسازی هم برای خودم میکنم، یه جاهایی واقعاً ترسیده بودم (با کمی اغراق). میخوام بگم که، داستانش واقعاً فوقالعادهست، و درگیرکننده.
در مورد معماها میتونم بگم که معماهاش خوب بودن، اما تعدادشون کم بود. یکی-دو تا از معماهام رو هم بهنظرم خیلی سخت میشد فهمید که باید چهجوری شروع به حلشون کرد، و عملاً بدون راهنما، شروعشون ممکن نبود. اما شروع که میکردیشون، معماهای خوبی بودن و حلکردنشون، لذتبخش.
این بازی صرفاً از داستان و چند تا معما تشکیل نشده، بلکه شما باید با توجه به داستان و معماها، راز پایان هر سال و در انتها، راز کلی بازی رو کشف کنید؛ پس باید واقعاً وارد داستان بازی بشید و حواستون به تکتک اتفاقات تو داستان بازی باشه و خلاقیت هم از خودتون بروز بدید؛ وگرنه ممکنه نتونید رازها رو به خوبی کشف کنید.
در آخر باید بگم که واقعاً یکی از بهترین داستانپردازیهایی بود که تا حالا دیدهم.
واقعاً هم اینکه روی پاکت بازی نوشتهن درجهٔ سختی نُه از دَه، کاملاً درسته و قشنگ باید فسفر سوزوند براش…
به قلم حمید مهدی زاده